کلمه ای است که در وقت فخر و مدح و یا وقت استعظام چیزی گویند، و منه الحدیث ’به به انک لضخم’. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بخ بخ. (اقرب الموارد). مأخوذ از په په فارسی. (ناظم الاطباء)
کلمه ای است که در وقت فخر و مدح و یا وقت استعظام چیزی گویند، و منه الحدیث ’به به انک لضخم’. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بخ بخ. (اقرب الموارد). مأخوذ از په په فارسی. (ناظم الاطباء)
کلمه ای که در خوش آیند و تحسین گویند. (ناظم الاطباء). کلمه ای که برای تحسین و تمجید گویند. (فرهنگ فارسی معین). وه وه. بخ بخ. احسنت. بارک اﷲ. زه. آفرین. (یادداشت بخط مؤلف) : کام دل و رای تو جود و سخا کرده پست به به از این رای رای به به از این کام کام. سوزنی
کلمه ای که در خوش آیند و تحسین گویند. (ناظم الاطباء). کلمه ای که برای تحسین و تمجید گویند. (فرهنگ فارسی معین). وه وه. بخ بخ. احسنت. بارک اﷲ. زه. آفرین. (یادداشت بخط مؤلف) : کام دل و رای تو جود و سخا کرده پست به به از این رای رای به به از این کام کام. سوزنی
ببه. در تداول کودکان ببک (در چشم). ذباب. ذباب العین. مردم. مردمک. نی نی. تخم چشم. انسان العین. کاک. کیک. (یادداشت بخط مؤلف). - امثال: آن وقت که په په بود، به به نبود حالا که به به هست، په په نیست. (یادداشت بخط مؤلف)
ببه. در تداول کودکان ببک (در چشم). ذباب. ذباب العین. مردم. مردمک. نی نی. تخم چشم. انسان العین. کاک. کیک. (یادداشت بخط مؤلف). - امثال: آن وقت که په په بود، به به نبود حالا که به به هست، په په نیست. (یادداشت بخط مؤلف)
پل. از مستشرقان است. وی ویس قونسول فرانسه در موصل بوده و باقیماندۀ قصر سارگن پادشاه آسور را بادیوارهائی که پر از حجاریهای برجستۀ قشنگ بود یافته است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 52 و 47 شود
پل. از مستشرقان است. وی ویس قونسول فرانسه در موصل بوده و باقیماندۀ قصر سارگن پادشاه آسور را بادیوارهائی که پر از حجاریهای برجستۀ قشنگ بود یافته است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 52 و 47 شود
که دو دست وی از بازو به بالا به بند بسته شده باشد. آنکه کت وی را به پشت بسته باشند. (فرهنگ فارسی معین). کتیف. (یادداشت مؤلف) : دزد کت بسته رئیس الوزرا خواهد شد مایۀ رنج تو و محنت ما خواهد شد. ایرج
که دو دست وی از بازو به بالا به بند بسته شده باشد. آنکه کت وی را به پشت بسته باشند. (فرهنگ فارسی معین). کتیف. (یادداشت مؤلف) : دزد کت بسته رئیس الوزرا خواهد شد مایۀ رنج تو و محنت ما خواهد شد. ایرج
بن بست: غار بن بسته بود کس نه پدید عنکبوتان بسی مگس نه پدید. نظامی (هفت پیکر ص 352). دل مرا ز خم زلف او رهائی نیست به در کوچۀ بن بسته هیچکس نزده ست. صائب (از آنندراج). و رجوع به بن بست شود
بن بست: غار بن بسته بود کس نه پدید عنکبوتان بسی مگس نه پدید. نظامی (هفت پیکر ص 352). دل مرا ز خم زلف او رهائی نیست به در کوچۀ بن بسته هیچکس نزده ست. صائب (از آنندراج). و رجوع به بن بست شود
نام بتی، و یا از اعلام است. (منتهی الارب). صنمی بوده است عرب را در جاهلیت که آن را می پرستیدند و نسبت آن به بلج بن محرق می باشد. (از معجم البلدان) ، آوند شراب، بطور مطلق. (از هفت قلزم) (از مؤیدالفضلا)
نام بتی، و یا از اعلام است. (منتهی الارب). صنمی بوده است عرب را در جاهلیت که آن را می پرستیدند و نسبت آن به بلج بن محرق می باشد. (از معجم البلدان) ، آوند شراب، بطور مطلق. (از هفت قلزم) (از مؤیدالفضلا)
یکی از انواع ورزشهای دسته جمعی و بازیی است شبیه به (چلتوپ) یا (شلتوپ) که در ایران مرسوم است. درین بازی گوی را با چوبدست میزنند گروه رقیب آنرا گرفته بتعقیب ورزشکار میپردازند. این ورزش در آمریکا و اروپا رواج دارد
یکی از انواع ورزشهای دسته جمعی و بازیی است شبیه به (چلتوپ) یا (شلتوپ) که در ایران مرسوم است. درین بازی گوی را با چوبدست میزنند گروه رقیب آنرا گرفته بتعقیب ورزشکار میپردازند. این ورزش در آمریکا و اروپا رواج دارد